-
اغراق در طنز (دوبیتی طنز)
جمعه 6 شهریور 1394 10:01
قندتان در قند ما پهلو گرفت ای عجب شیرین عسل پهلو گرفت قندها در رونق بازار ما گوییا پیوسته ؛ قند پهلو گرفت ----------------------------------------------------- کفشتان سوراخ باشد ای عجب روی آسفالتی روی باشد وجب کفش کهنه می شود سوهان دل تا که گیرد دامن مشدی رجب ----------------------------------------------------- شهر...
-
زبان زن
جمعه 6 شهریور 1394 09:56
خودت خوبی ! زبانت نیش عقرب زدست آن زبان یا اَیهااْلربّ مرا روزی که از پستان گرفتند بشادی و غمم کردی تو ؛ ریشخند نباشد آب من باتو بیک جوی و گرنه می شوی رسوا ز هر سوی خداوندی که مارا آفریده ترا یک نیش ! افزونتر رسیده تو با بود و نبود ما نسازی بهانه می کنی حتماً می بازی نیاید نام آن روز های بی زن ! که مردم از فراغت گوش...
-
فرق زمستون با تابستون
جمعه 6 شهریور 1394 09:55
زمستون با تابستون فرق داره بخاری را جمعش کن خرج داره صدام در حنجره پهلو گرفته بلندگو را بیار زودباش که زشته شبا خوابی که می آید سراغم جوابش را نده خودم می دانم سر ظهره سفره شون نون نداره میگم چرا ؛ میگه دنبال کاره روز تمام شد بابام دنبال کاره نمی دونم چرا گیر نمیآره من و بابام یک روزی در دبستان زدیم چونه سر یک...
-
گفتند به من
جمعه 6 شهریور 1394 09:54
گفتند به من طنز مربّا بنویسم از آلبالو و شفتالو ؛ حاشا بنویسم یکنسخه دعا بر سَرهوی فلان کس ترشیده پسر ؛ یا که زلیخا بنویسم ماندم به عجب در سر راه همه آدم بوده همه مشکل ! چه دعا ها بنویسم گرنسخه ما داشت اثر بر همه عالم آن کور و کچل را که ؛ مداوا بنویسم در شهر یکی عاقل و فرزانه ندیدم گویا همه مجنون که چه هاها بنویسم از...
-
نکنه یادت بره
جمعه 6 شهریور 1394 09:53
دارم میرم ز شهرتون ؛ نکنه یادت بره نوشته مُو ورق بزن ؛ نکنه یادت بره ساعتتو میزُون بکن با صدای دل ما هرچه میگم؛ تو گوش بکن نکنه یادت بره توخیابون که راه میری مواظب آن یکی باش قدم هاتو قوی بردار ؛ نکنه یادت بره کوچه های پر از بلا خونه های پر از صفا عاشقونه صدا بزن ؛ نکنه یادت بره یادمه آنروزها که بچه بودیم و بیخیال...
-
هوای شهر
جمعه 6 شهریور 1394 09:51
هوای شهر تهرون خوبه وا ... هم میگن پره میکروبه والّله زمستون شب هوا سرده عزیزم هوای سرد چه نامرده عزیزم دوتاشون نامزد دارند می آیند یکی پارسال یکی امسال دوتایند سر میز ناهار خُرخُر می کردی سر شب آش را حُر حُر می کردی برنج شهر ی ها از نوع رشته برنج رشتی ها دایم تو تشته عزیزم چرخ خیاطی خرابه که جای دگمه ای اصلا نداره...
-
مسافر
جمعه 6 شهریور 1394 09:50
شبی خواب مسافر را بدیدم بمن دستی تکاند و من خندیدم پریدم خواب را بیدار کردم سر صبحانه بود ! که کار کردم همش دنبال نون و آب بودم پول نمی داد چرا که خواب بودم قیاسعلی فرهادی
-
راننده
جمعه 6 شهریور 1394 09:48
عزیزم : قارقارک را ترمزش کن کلاج و دنده را هم تو ولش کن همش در دست می گیری تلمبه پی تایر یکی از یک ؛ قُلمبه میگم : آخه تو که دنبال کاری چرا هر روز پی قالپاخ خماری علایم را رعایت کن همیشه سر پیچ ها بکن ترمز چی میشه جریمه می شوی هر روز هر روز زهر بانکی می گیری نوبت روز جریمه مهلت تمدید نداره که شاید سال آینده بذاره اگر...
-
مطبخ
جمعه 6 شهریور 1394 09:47
شام ما نصف و نیمه ؛ ای هوار هر چه داری روغن زیتون بیار گر سبک هم می خوری هر روز شام بایدت روزیت بود پوست خیار خواهشا با من تعارف هم نکن گر مربا می خوری صفت کن بیا ر گر نداری پخت و پز در منزلت تخم مرغی ؛ املتی سرهم بیار گفته اند اندک بخور ؛ خاموش باش هر چه داری از عسل تو نوش دار خوردنی باشد ولی از نوع خوب ! تا که دندان...
-
مکالمه گنجشکی
جمعه 6 شهریور 1394 09:45
دو گنجشکی نشسته بر درختی یکی بر دیگری گفتا چه بختی دو اقبال گرانی در کنارم یکی همسر ؛ یکی دنیای لختی کنم با هر دوی آنها مدارا بسازم زندگی را من به سختی ندارم مایه و پول اضافی که هر روزی دهم بر تاج و تختی قیاسعلی فرهادی
-
خرید مسکن قرضی
جمعه 6 شهریور 1394 09:44
ز قرض و قوله ای مسکن خریدم سپس وام و جعاله تا دویدم مرا بردند بر بانک جعاله سند برنام بانک شد؛ من حواله چو آمد ماه نو ؛ پایان خنده شکایت آمد از تقسیط بنده من از پرداخت وام ها زاده بودم حقوقم را به پایش داده بودم چون ۱۸ سال تقسیطم تمام شد تمام عمر من یکجا حرام شد سراسر زندگی وام است و اجاره ندارد جیب من پول بهر چاره...
-
از کجا آ ورده ای
جمعه 6 شهریور 1394 09:43
از کجا آورده ای این خانه چون گور را از کجا آورده ای این وصله ناجور را جمله آدمها که در سایه کنار هم شدند تو ندیدی دزدکی ؛ با دلقک مخمور را در جوار کلبه ای رفتم که تا بینم گلی ناگهان دیدم دمی آن خایٔن منفور را مردمان دیدند درکوچه که جیب من زدند آن دو تن ؛ این مردک مزدور را سربسجده ها نمودم درره صلح و صفا چشم خود درویش...